امکان مشاهده آنلاین فیلم و ویدیو

http://s6.picofile.com/file/8179250634/rasool.mpg.html

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::معرفی شهیدان زواره
::شهداء شرمنده ایم
:: عطر کربلا
::نوای محرم
::احادیث و منظرها
::شعر در متن
::جملاتی زیبا در متن شهداء
::اس ام اس درباره شهداء
::پیامک مذهبی
::تصاویر
::شهیدان
::دفاع مقدس
::مذهبی
::نرم افزاروکدجاوا مذهبی برای وبلاگ و وب سایت
::حجاب و بی حجابی
:: زمزمی از نور
::اهمیت نماز
:: محبان الائمه
::زندگینامه مداحان بزرگ
::دفاع مقدس
::خاطراتی زیبا
::زندگینامه شهیدان
::وصیت نامه شهیدان
::اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
::درد و دل
::نوشته دل
::تقدیم به مناسبت
::دانلود مداحی وکلیپهای مذهبی
::قالب و قاب وبلاگ
::دعا و مناجات
::قرآن کریم


زواره نیوز
هيئت عاشقان حسين(ع) زواره
سردار شهید مصطفی زواره ای
آخرین منجی ... آخرین یار♥
دانلود نرم افزار روایت عشق
گالری تصاویر شهدا.......... - شهداء
شهداء شرمنده ایم
هیئت جوانان محبان الشهداء زواره - آپارات
هیئت جوانان محبان الشهداء زواره
افسران - قطعـــــه شهـــــــــــــدا
تصاویری از شهداء زواره
تصاویر/ درد دل با شهدای گمنام
پیوند با شهدا تنها راه تحقق اهداف نظام است
حصول طهارت با رمضان و شروع پیوند با شهدا
وصیت نامه
به یاد شهیدان
دانلود مداحی شهدا با صدای گرم مداحان اهل بیت (ع)
یاران چه غریبانه-حاج مهدی سلحشور
دانلود مداحی مداحان در مورد شهدا
شهداء ایران
شهیدان
ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: استاد رسول ناجی زواره

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 1338
بازدید کل : 302138
تعداد مطالب : 770
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


....
...

سفارش کد آهنگ
...

کد حرکت متن دنبال موس ..... دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

... دریافت کد خداحافظی ... دریافت کد قفل کلیک راست چت روم ... ...







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


نوجوانی بی ادعا

شاید برای خیلی ها سوال باشد که کم سن و سال ترین شهید دفاع مقدس کیست؟ در عملیات کربلا 6 نوجوانی 12ساله در گردان عاشورا به عنوان تک تیرانداز در جبهه شوش حضور داشت که شاید در آن زمان کمتر کسی از سن واقعی او خبر داشت، وی که در عملیات های مختلفی به همراه برادر خود حضور حماسی داشته و برای بچه های جنگ چهره ای آشنا بود دراین عملیات بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و لقب کم سن و سالترین شهید دوران دفاع مقدس لقب گرفت.

وی در فرازهایی از وصیت نامه خود آورده است: ای دشمن! به من نگاه کن ببین که چگونه آزادانه به جنگ با کفار می روم و جانم را در راه اسلام و قرآن و خدا فدا می کنم... ای ملت ایران! از کودکی فرزندانتان را خود ساخته سازید که آینده فرزندانتان خوب باشد ... ای مردم! به خدا خمینی را رها نکنید که حسینی است و اگر خمینی را رها کردید از اهل کوفه و شام هستید و از یزیدیان زمانید، اگر رهایش نکردید و پیرو او بودید از حسینیان و از پیروان خط راستین او هستید و « هل من ناصر ینصرنی » حسین علیه السلام را از زمین گرم کربلا لبیک گفته اید...

شهید محمد حسین ذوالفقاری در دهم فروردین سال 1348 در خانواده ای عاشق اهل بیت عصمت و طهارت در شهیدیه میبد متولد شد، از کودکی به مکتب خانه رفت و قرآن را فرا گرفت، در 9 سالگی به همراه خانواده به زیارت عتبات عالیات مشرف شد و سه بار توفیق یافت به زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) برود و در نجف به دست بوسی حضرت امام(ره) مشرف شد و از آن حضرت سؤالاتی در باره انقلاب اسلامی پرسید و به همراه خود چند عکس از حضرت امام و شهید سید مصطفی خمینی را به ایران آورد.

وی در دوران انقلاب اسلامی فعال و کوشا بود و در تظاهرات شهر مشهد نیز شرکت داشت، برادرش علیرضا در این تظاهرات از ناحیه کتف زخمی شد؛ با شروع جنگ تحمیلی برادرش در جبهه ها حضور  یافت و این حضور باعث اشتیاق محمد حسین شده و وی با کسب رضایت والدین به آموزش نظامی رفته و سپس درخواست اعزام به جبهه می کند و در نهایت با اصرارهای فراوان در23 مهرسال 1360 به جبهه می رود و کمتر از دو ماه بعد در منطقه لاله زار بستان برادرش علیرضا به شهادت می رسد و او برای تشییع جنازه برادر به یزد فرستاده می شود.

محمد حسین به یزد می آید و چند روز پس از تشییع برادر به جبهه باز می گردد و در گردان عاشورا به عنوان تک تیرانداز سازماندهی می شود و در جبهه شوش به پیکار با نابکاران می پردازد و سر انجام در تاریخ28 آذر سال 1360 بر اثر اصابت ترکش به معراج الهی پر می کشد.

وی در وصیت نامه خود چنین می نویسد:

بسم الله الرحمن الرحیم

« بسم رب شهداء و الصدیقین »

« انا لله و انا الیه الراجعون »

سلام بر امام زمان (عج) و سلام بر امام خمینی و سلام بر ملت شریف ایران.

به نام خدای در هم کوبنده ستمگران و به نام خدای یاری دهنده مستضعفان.

ای دشمن! بدان که ملت ما همیشه بیدار و پیروز خواهد بود. ای منافق! ای ستون پنجم! بدان که اگر اسلام در کشوری ریشه نهد دیگر جای تو نیست. ای دشمن! به من نگاه کن ببین که چگونه آزادانه به جنگ با کفار می روم و جانم را در راه اسلام و قرآن و خدا فدا می کنم، خودت فکر کن ای منافق! که تو در راه چه کسی کشته می شوی، به خاطر احساسات نفسانی و درونیت یا به خاطر شخص و اشخاص، یا برای خدا، معلوم است تو برای شخص و برای احساسات نفسانی و شیطانیت کشته می شوی، چه بیهوده. درود برآن کسانی که راه حق را پیمودند و در آن راه یک قدم عقب نگذاشتند و جان خود را نثار راه حق کردند.

ای ملت ایران ! هرگز نگذارید فرزندانتان در دامن این منافقین یا ستون پنجم گرفتار شوند. ای ملت ایران ! از کودکی فرزندانتان را خود ساخته سازید که آینده فرزندانتان خوب باشد . ای مردم ! هرگز فرزندانتان را به خاطر مال اندوزی و طمع دنیا بزرگ نکنید، که دنیا شما و فرزندانتان را در کام خود فرو می برد و از خدا دور می کند و بازگشت آنها را ناهموار می کند.

ای مردم ! به خدا خمینی را رها نکنید که حسینی است و اگر خمینی را رها کردید از اهل کوفه و شام هستید و از یزیدیان زمانید ، اگر رهایش نکردید و پیرو او بودید از حسینیان و از پیروان خط راستین او هستید و « هل من ناصر ینصرنی » حسین علیه السلام را از زمین گرم کربلا لبیک گفته اید، به امید اینکه این چنین باشد.

ای کارمند! ای کشاورز! ای کارگر! ای بازاری! ای مردم ایران! کوچکترین کاری که به نفع این مملکت می کنید برای اسلام است، به خدا که چنین است ای مردم ایران! همه مسلمان شوید که مسلمان هستید ، شما هم مسلمان واقعی شوید زیرا این مملکت حکومت امام زمان (عج) در آن استقرار خواهد یافت ، زیرا ظهور امام زمان (عج) در این مملکت است و شما برای استقبال او هر لحظه آماده باشید.

خداحافظ ، به امید پیروزی اسلام برکفر .

وصیتم به پدر و مادرم : مادر عزیزم ! سلام بر تو که شب و روز از کوچکیم خواب نکردی تا من بزرگ شدم ، سلام بر تو ای پدری که بازوانت را شب و روز به کار بردی تا من رشد و نمو کنم و تا این حد برسم و برای زندگی آینده شما پر ثمر باشم ، ولی چه کار کنم که نه مال شما هستم نه مال خودم، بلکه هر عضو از اعضای بدن من امانت است و باید آن امانت را قربانی کنم و زودتر آن امانت را به او برسانم، پس شما نباید غصه بخورید و از مرگ من بگریید و به زاری بپردازید. زیرا که خدا در قرآن می فرماید: (ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون) (و مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند) انشاء الله که این آیه قرآن به شما و دیگر کسانی که در سوگ من نشسته اند قوت و نیرویی عطا کند. ای پدر و مادر ! از دوستان و آشنایان بخواهید که اگر به آنها اذیت و آزاری کرده ام و آنها از من ناراضی هستند مرا ببخشند ، که خدای مهربان مرا ببخشد.

 

روحش شاد و یادش گرامی

 



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، زندگینامه شهیدان، وصیت نامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 24 / 7 / 1392


شهید مصطفی زوارهای

شهید مصطفی زواره‌ای از سال 1360 وارد جبهه شد. در عملیات های مختلفی از جمله: والفجر مقدماتی یک و دو، والفجر4، خیبر، والفجر هشت شرکت داشتند.تا اینکه در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیدند.

 

شهید مصطفی زواره‌ای از سال 1360 وارد جبهه شد. در عملیات های مختلفی از جمله: والفجر مقدماتی یک و دو، والفجر4، خیبر، والفجر هشت شرکت داشتند.تا اینکه در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیدند.

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، شهید مصطفی زواره‌ای در هشتم بهمن 1340 در یکی از روستاهای شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. در سال 1360 راهی جبهه گردید و در عملیات‌های والفجر مقدماتی یک و دو شرکت نمود و در عملیات والفجر 4 با عنوان جانشین لجستیک تیپ سیدالشهدا در منطقه پنجوین عراق کمک کار رزمندگان اسلام بود. در عملیات‌های خیبر و والفجر 8  باوجودآتش سنگین دشمن که از زمین و آسمان می بارید تدارکات و مهمات را به رزمندگان اسلام رساند. در عملیات کربلای 5 به عنوان مسئول مهندسی رزمی لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام وارد عملیات شد و با احداث سنگر و جاده مواصلاتی و خاکریز زیر آتش دشمن خوش درخشید و در اوایل اسفند ماه سال 1365 در عملیات تکمیلی کربلای 5 در هنگام گرفتن وضو شربت شهادت نوشید.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، وصیت نامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 24 / 7 / 1392


بر گرفته از خاطرات شهید ابراهیم هــادی

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 23 / 7 / 1392


زندگینامه حاج قاسم سلیمانی (1335)

قاسم سلیمانی در سال 1335 در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات نمک در استان کرمان به دنیا آمد.
وی در 12 سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد.

چندی بعد به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سال‌ها نیز فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد.

وی پس از پیروزی انقلاب، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد.

ماموریتم به جبهه 15 روزه بود، اما تا آخر جنگ برنگشتم / روایت عملیات کربلای 5 از زبان سردار حاج قاسم سلیمانی

با شروع جنگ تحمیلی، وی راهی جبهه شد و کمی بعد، فرمانده بسیجی‌های هم‌ولایتی‌اش شد و سپس لشکری از همین بسیجی‌ها تشکیل داد و به لشکر ۴۱ ثارالله شهرت یافت.

وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت‌ امر خود در عملیات‌های زیادی از جمله، والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5 و تک شلمچه حضور موثر داشت.

با پایان جنگ، لشکر 41 ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند.

 



وی در سال ۱۳۷6، از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، فرماندهی کل قوا، به تهران فراخوانده و مسوولیت سپاه قدس به او سپرده شد.

قاسم سلیمانی پس از دوران دفاع مقدس تا زمانی که به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگید.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 22 / 7 / 1392


وصیت نامه شهید محمد جهان آرا

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

 
بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین.
تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.

من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.

خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...
و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت.

ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟
ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.
ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛
ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 22 / 7 / 1392


شهادت با آغوش باز...
مادرم دلم می‌خواهد هنگامی كه مرا در قبر می‌گذارید دستهایم را باز بگذارید تا همه بدانند كه با آغوش باز به استقبال شهادت رفته‌ام. مشتم را بسته بگذارید تا منافقان بدانند امت محمد (ص) هیچگاه تسلیم زور نخواهند شد و یا با مشت گره كرده در مقابل ظالم خواهد ایستاد. چكمه‌هایم را در پایم بگذارید تا كفار بدانند همیشه گوش به فرمان امام و آماده نبرد بوده‌ام. چشمهایم را باز گذارند تا منافقان بدانند با چشم باز با روح خدا بیعت كرده‌ام. سینه‌ام را باز بگذارید تا كفار بدانند آن را سپر اسلام قرار داده‌ام.


شهید محمد حسین سوزنی


:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 21 / 7 / 1392


شهدا

مادر گفت:
مادر جان بيا ناهار بخوريم
پرسيد:
ناهار چي داريم مادر؟
گفت:
باقالي پلو با ماهي
با خنده رو به مادر کرد و گفت:ما امروز اين ماهي هارو ميخوريم و يه روزي اين ماهي ها ما رو ميخورند...

چند سال بعد...
والفجر8...
درون اروند گم شد.
مادر تا آخر عمرش ماهي نخورد.



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، درد و دل، نوشته دل، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 21 / 7 / 1392


محمدرضا نمکی

شهید خلبان محمدرضا نمکی
 
در آتش عشق سوختن چه حالی دارد... ققنوس وار زندگی کردن را چه کسی درک می کند... 
 
فقط می توان بگویم از نگاه عاشقانه تو، از نگاه پدرانه ات شرمنده ام...
 
لحظه عروجت چه زیباست، سوخته ای اما زیبا تر به نظر میرسی اگر با چشم دل نگاهت کنم سرشار از نور است پیکر پاکت 
 
و اگر با چشم ظاهر بین دنیا نگاهت کنم میترسم ...
 
چشم ظاهر را کور کرده ام تا بتوانم با چشم های دلم نظاره گر پیکرت باشم
تا ببینم که چگونه حافظان حرم ستر و عفاف ملکوت برای بردنت از یکدیگر پیشی میگیرند ...
تا بگویند به حضرتش که بنده ای از مخلص ترین بنده هایت را آورده ایم تحویل بگیر 
روحی این چنین پاک را ... و خداوند شاید با لبخندی و اشکی نهان در چشم به تو ببالد و تو را در آغوش گیرد... 
 
چطوری میتونیم عکس پیکر سوخته ی برادر شهیدمون رو که ذره ذره به خاطر اسلام و ایران عزیزتر از جانمان ملکوتی شد ببینیم و کاری کنیم که دشمن شاد بشه؟
 
ایرانم سربلند باش مانند همیشه ی تاریخ چرا که حاضریم تا دنیا دنیاست برای سربلندی تو و اسلاممان بسوزیم مثل این مرد آسمانی مثل این برادر شهیدمان 
 
سبا از پدر فقط عکس پیکر سوخته ای به یادگار دارد....
 


:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، درد و دل، نوشته دل، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 21 / 7 / 1392


بدون شرح



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 20 / 7 / 1392


مشتی خاک به پیشگاه خدواند متعال

به گلزار شهدای قزوین که بروی هنگامی که از کنار قبور مطهر شهدا عبور می کنی و به تصاویر آسمانی شهدا نظاره می کنی و زیر لب فاتحه ای می خوانی ، از جوار مزار شهید عباس بابایی که عبور کنی  به قطعه 7 ردیف 2 می رسی که ناگهان سنگ مزار شهیدی نظرت را به خود جلب می کند که رویش نوشته شده ((مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال)) . درست او کسی نیست بجز سینه زن ابا عبدالله حسین (ع) شهید علی قاریان پور . که گفته است : به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید، می خواهم همچون دهها شهید دیگر گمنام باقی بمانم؛ اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید:  (( مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال )) 

         

 شهید علی قاریان پور

متولد: 1343 قزوین

شهادت:1365/12/10

محل شهادت:شلمچه



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، نوشته دل، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 20 / 7 / 1392


سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی

سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی در سال ۱۳۲۸ در روستای قاسم‌آباد از توابع ورامین دیده به جهان گشود و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۸ به خدمت سربازی اعزام شد.

خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در یکی از روستاهای اسفراین انجام داد. پس از خدمت سربازی در سال ۱۳۵۰ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن مقدمات به منظور تکمیل دوره خلبانی به کشور آمریکا اعزام شد و پس از اخذ دانش‌نامه خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه چهارم شکاری دزفول به عنوان خلبان هواپیمای (الف-۵) مشغول به خدمت شد با اوج گیری انقلاب شکوهمند اسلامی و حتی قبل از آن جز نخستین خلبانان حزب‌اللهی بود که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و آگاه کردن سایر کارکنان نیروی هوایی نقش به سزایی داشت.

وی در سال ۱۳۵۹ به عنوان افسر خلبان شکاری در پایگاه شکاری تبریز مشغول به خدمت بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، علی‌رغم این‌که در روز حملهٔ هوایی دشمن به خاک میهن اسلامی در مرخصی به سر می‌برد، ولی بلافاصله خود را به پایگاه مربوط رساند و از روز بعد پروازهای جنگی خود را شروع کرد. وی در سال ۱۳۶۰ به عنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری (امیدیه) انتخاب شد و در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیریت آموزش عملیات نیروی هوایی ارتش انتخاب شد.

و سرانجام در ۱۳۷۳.۱۰.۱۵ بر اثر سانحه هوایی به همراه فرمانده فقید نیروی هوایی، سرلشکر شهید منصور ستاری به آرزوی دیرینه‌اش رسید.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 20 / 7 / 1392


18 عراقی با شنیدن صوت اذان شهید «ابراهیــم هــادی» به سپاه اسلام

18 عراقی با شنیدن صوت اذان شهید «ابراهیــم هــادی» به سپاه اسلام پیوستند

در عملیات «مطلع‌الفجر» که به منظور آزادسازی ارتفاعات غربی گیلانغرب اجرا شد، شهید مفقود «ابراهیم هادی» با حرکت به سمت دشمن اذان صبح سرداد که قلب دشمن را بلرزه درآورد و 18 نفر از نیروهای عراقی با شنیدن صوت دلنشین اذان او خود را تسلیم سپاه اسلام کردند.

به گزارش سایت ساجد ، در 20 آذر ماه 1360 عملیات «مطلع‌الفجر» در جبهه میانی «گیلانغرب» و «شیاکوه» به منظور آزادسازی ارتفاعات غرب گیلانغرب به مدت 17 روز با رمز «یا مهدی (عج) ادرکنی» انجام گرفت.

در این عملیات که تا 6 دی‌ماه همان سال ادامه یافت، نیروهای خودی در ارزش‌گذاری 3 جبهه مانند دشمن اولویت اول را برای جبهه‌ جنوبی قائل بودند و جبهه‌های میانی و شمالی در رتبه دوم و سوم قرار داشت. به همین دلیل فرماندهی نیروی خودی در جبهه جنوبی تمرکز یافته بود و جبهه میانی عمدتاً با اتکای به توان تقویت شده سپاه منطقه 7 و قرارگاه ارتش در غرب کشور اداره می‌شد.

به عبارت دیگر، اگر چه 2 عملیات «مطلع‌الفجر» و «محمد رسول‌الله(ص)» از سلسله عملیات‌های دوره آزادسازی شناخته می‌شود اما توانی که در این عملیات‌ها به کار گرفته شد، همچون عملیات‌های جبهه جنوب نبود.

عملیات مطلع‌الفجر که به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش انجام شد، ارتفاعات «شیاکوه» و «برآفتاب» به تصرف خودی درآمد، اما پاتک‌های سنگین و متوالی دشمن از یک سو و عدم امکان پشتیبانی از نیروها به سبب دوری مسافت خط مقدم با عقبه از سوی دیگر، موجب شد با وجود 17 روز مقاومت، قله‌های آزاد شده بار دیگر به تصرف دشمن درآمد.

به گزارش توانا، در این عملیات مداحی دل‌سوخته، معلمی فداکار، کشتی‌گیری قهرمان و فرمانده پرتلاش گروه چریکی شهید اندرزگو در غرب کشور، شهید مفقود «ابراهیم هادی» شجاعانه با حرکت به سمت دشمن اذان صبح سرداد که قلب دشمن را بلرزه درآورد. 18 نفر از نیروهای عراقی با شنیدن صوت دلنشین اذان این شهید والامقام خود را تسلیم سپاه اسلام کردند و جالب آنکه همه آنها در شلمچه به شهادت رسیدند. عملیات «مطلع‌الفجر» شاهد به خون نشستن پیکر شهید «غلامعلی پیچک» فرمانده محور تنگه کورک نیز بود.

برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق

 



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 18 / 7 / 1392


کوچکترین شهیددفاع مقدس

در گلزار شهدای شهرستان میبد، روی قبر شهیدی که عکس وی بر پیشانی آن قرار دارد، نوشته شده است: خردسالترین شهید دفاع مقدس، نام این شهید محمدحسین ذوالفقاری است شاید برای خیلی ها سوال باشد که کم سن و سال ترین شهید دفاع مقدس کیست؟ در عملیات کربلا 6 نوجوانی 12ساله در گردان عاشورا به عنوان تک تیرانداز در جبهه شوش حضور داشت که شاید در آن زمان کمتر کسی از سن واقعی او خبر داشت، وی که در عملیات های مختلفی به همراه برادر خود حضور حماسی داشته و برای بچه های جنگ چهره ای آشنا بود دراین عملیات بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و لقب کم سن و سالترین شهید دوران دفاع مقدس لقب گرفت. وی در فرازهایی از وصیت نامه خود آورده است: ای دشمن! به من نگاه کن ببین که چگونه آزادانه به جنگ با کفار می روم و جانم را در راه اسلام و قرآن و خدا فدا می کنم... ای ملت ایران! از کودکی فرزندانتان را خود ساخته سازید که آینده فرزندانتان خوب باشد ... ای مردم! به خدا خمینی را رها نکنید که حسینی است و اگر خمینی را رها کردید از اهل کوفه و شام هستید و از یزیدیان زمانید، اگر رهایش نکردید و پیرو او بودید از حسینیان و از پیروان خط راستین او هستید و « هل من ناصر ینصرنی » حسین علیه السلام را از زمین گرم کربلا لبیک گفته اید... شهید محمد حسین ذوالفقاری در دهم فروردین سال 1348 در خانواده ای عاشق اهل بیت عصمت و طهارت در شهیدیه میبد متولد شد، از کودکی به مکتب خانه رفت و قرآن را فرا گرفت، در 9 سالگی به همراه خانواده به زیارت عتبات عالیات مشرف شد و سه بار توفیق یافت به زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) برود و در نجف به دست بوسی حضرت امام(ره) مشرف شد و از آن حضرت سؤالاتی در باره انقلاب اسلامی پرسید و به همراه خود چند عکس از حضرت امام و شهید سید مصطفی خمینی را به ایران آورد. وی در دوران انقلاب اسلامی فعال و کوشا بود و در تظاهرات شهر مشهد نیز شرکت داشت، برادرش علیرضا در این تظاهرات از ناحیه کتف زخمی شد؛ با شروع جنگ تحمیلی برادرش در جبهه ها حضور  یافت و این حضور باعث اشتیاق محمد حسین شده و وی با کسب رضایت والدین به آموزش نظامی رفته و سپس درخواست اعزام به جبهه می کند و در نهایت با اصرارهای فراوان در23 مهرسال 1360 به جبهه می رود و کمتر از دو ماه بعد در منطقه لاله زار بستان برادرش علیرضا به شهادت می رسد و او برای تشییع جنازه برادر به یزد فرستاده می شود. محمد حسین به یزد می آید و چند روز پس از تشییع برادر به جبهه باز می گردد و در گردان عاشورا به عنوان تک تیرانداز سازماندهی می شود و در جبهه شوش به پیکار با نابکاران می پردازد و سر انجام در تاریخ28 آذر سال 1360 بر اثر اصابت ترکش به معراج الهی پر می کشد. وی در وصیت نامه خود چنین می نویسد: بسم الله الرحمن الرحیم « بسم رب شهداء و الصدیقین » « انا لله و انا الیه الراجعون » سلام بر امام زمان (عج) و سلام بر امام خمینی و سلام بر ملت شریف ایران. به نام خدای در هم کوبنده ستمگران و به نام خدای یاری دهنده مستضعفان. ای دشمن! بدان که ملت ما همیشه بیدار و پیروز خواهد بود. ای منافق! ای ستون پنجم! بدان که اگر اسلام در کشوری ریشه نهد دیگر جای تو نیست. ای دشمن! به من نگاه کن ببین که چگونه آزادانه به جنگ با کفار می روم و جانم را در راه اسلام و قرآن و خدا فدا می کنم، خودت فکر کن ای منافق! که تو در راه چه کسی کشته می شوی، به خاطر احساسات نفسانی و درونیت یا به خاطر شخص و اشخاص، یا برای خدا، معلوم است تو برای شخص و برای احساسات نفسانی و شیطانیت کشته می شوی، چه بیهوده. درود برآن کسانی که راه حق را پیمودند و در آن راه یک قدم عقب نگذاشتند و جان خود را نثار راه حق کردند. ای ملت ایران ! هرگز نگذارید فرزندانتان در دامن این منافقین یا ستون پنجم گرفتار شوند. ای ملت ایران ! از کودکی فرزندانتان را خود ساخته سازید که آینده فرزندانتان خوب باشد . ای مردم ! هرگز فرزندانتان را به خاطر مال اندوزی و طمع دنیا بزرگ نکنید، که دنیا شما و فرزندانتان را در کام خود فرو می برد و از خدا دور می کند و بازگشت آنها را ناهموار می کند. در عملیات کربلا 6 نوجوانی 12ساله در گردان عاشورا به عنوان تک تیرانداز در جبهه شوش حضور داشت که شاید در آن زمان کمتر کسی از سن واقعی او خبر داشت، وی که در عملیات های مختلفی به همراه برادر خود حضور حماسی داشته و برای بچه های جنگ چهره ای آشنا بود دراین عملیات بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و لقب کم سن و سالترین شهید دوران دفاع مقدس لقب گرفت ای مردم ! به خدا خمینی را رها نکنید که حسینی است و اگر خمینی را رها کردید از اهل کوفه و شام هستید و از یزیدیان زمانید ، اگر رهایش نکردید و پیرو او بودید از حسینیان و از پیروان خط راستین او هستید و « هل من ناصر ینصرنی » حسین علیه السلام را از زمین گرم کربلا لبیک گفته اید، به امید اینکه این چنین باشد. ای کارمند! ای کشاورز! ای کارگر! ای بازاری! ای مردم ایران! کوچکترین کاری که به نفع این مملکت می کنید برای اسلام است، به خدا که چنین است ای مردم ایران! همه مسلمان شوید که مسلمان هستید ، شما هم مسلمان واقعی شوید زیرا این مملکت حکومت امام زمان (عج) در آن استقرار خواهد یافت ، زیرا ظهور امام زمان (عج) در این مملکت است و شما برای استقبال او هر لحظه آماده باشید. خداحافظ ، به امید پیروزی اسلام برکفر . وصیتم به پدر و مادرم : مادر عزیزم ! سلام بر تو که شب و روز از کوچکیم خواب نکردی تا من بزرگ شدم ، سلام بر تو ای پدری که بازوانت را شب و روز به کار بردی تا من رشد و نمو کنم و تا این حد برسم و برای زندگی آینده شما پر ثمر باشم ، ولی چه کار کنم که نه مال شما هستم نه مال خودم، بلکه هر عضو از اعضای بدن من امانت است و باید آن امانت را قربانی کنم و زودتر آن امانت را به او برسانم، پس شما نباید غصه بخورید و از مرگ من بگریید و به زاری بپردازید. زیرا که خدا در قرآن می فرماید: (ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون) (و مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند) انشاء الله که این آیه قرآن به شما و دیگر کسانی که در سوگ من نشسته اند قوت و نیرویی عطا کند. ای پدر و مادر ! از دوستان و آشنایان بخواهید که اگر به آنها اذیت و آزاری کرده ام و آنها از من ناراضی هستند مرا ببخشند ، که خدای مهربان مرا ببخشد.   روحش شاد و یادش گرامی



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 17 / 7 / 1392


بخشی از وصیت نامه شهید احمد چراغی

شمنان داخلي و خارجي بايد بدانند انقلاب اسلامي ايران را خداوند هدايت مي­نمايد و كسي نمي­تواند در مقابل خدا مقاومت نمايد و دشمنان اسلام بايد بدانند سپاهيان اسلام اگر در جنگ پيروز شوند، كه پيروزند و اگر كشته شوند، شهيدند كه باز هم پيروزند؛ چون با خدا معامله نموده­ اند. آرزو دارم كه بعد از اين جنگ، در جنگ با اسرائيل جهت آزادي قدس جهاد نمايم و با پيروي از امام امت و ياري خداوند تبارك و تعالي، تمام مستضعفين و مظلومان كه در سطح جهان انتظار صدور انقلاب را مي­كشند،  از يوق ستم آنها نجات دهيم. برادران و خواهران وحدت را حفظ نماييد، تا تدوام بخش خون شهيدان اسلام باشيد.

ان شاء الله پيروزي اسلام نزديك مي­باشد.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، درد و دل، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 16 / 7 / 1392


بسم رب الشهدا و الصديقين

سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا!



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، نوشته دل، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 16 / 7 / 1392


شهدا هم به یادت تشنه ماندند یا حسین(ع)

همیشه یه بطری آب همراش بود

اما هیچ وقت ندیدم توی شلمچه در حین کار آب بخوره

رفتیم برای تفحص شهدا

یه خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند

دو شهید رو دیدم که به سیم خاردار جوش خورده بودند

پشت سر آنها هم چهارده شهید دیگر افتاده بود

مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت

مخصوصا آنهایی که روی سیم خاردار خوابیده بودند

جمجمۀ شهدا هم با کمی فاصله روی زمین افتاده بود

مجید بطری آب را برداشت

روی دندان های جمجمه می ریخت و گریه می کرد

می گفت: بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم

به خدا آب نداشتم

تازه! زخمی بودین و آب براتون ضرر داشت!...

مجید روضه خوان شده بود و ...

تازه اون موقع بهمون گفت که چرا آب نمی خوره

میگفت هر وقت میخام اب بخورم یاد صحنه ی تشنگی اینا می افتم

دیگه نمی تونم آب بخورم


:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 16 / 7 / 1392


گریزی بزنیم به وصیتنامه شهدا ....

ثواب هیزم و

گناه آتش...!!!

 

پی نوشت:

حالا غفلتی کن

تا دنیا و آخرتت بشود

حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، جملاتی زیبا در متن شهداء، زمزمی از نور، دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


لبخندهای آسمانی

بدنش پر ترکش شده بود. می خواستن بهش روحیه بدن، نمی دونستن چی کار کنن یا چی بگن...

  با خودشون گفتن موضوع بحث را عوض کنیم خوبه.

  یکی از بچه ها گفت «شنیدم رشته ریاضی خونده بودی!؟»

  یکی دیگه گفت «تصمیم داری رشته تحصیلی ات رو ادامه بدی؟»

  لبخندی زد . گفت «نه ! دیگه باید برم مهندسی معدن! آهن از بدنم استخراج کنم!»



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


پیکر شهید «ابراهیم هادی»

به گزارش فرهنگ نیوز، در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادبودی است که خیلی‌ها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، می‌روند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» می‌شوند؛ شهیدی که برای بچه‌های جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوان‌هایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال و هوای دیگری دارد.


پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال‌های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.

این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.

ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد؛ اهل ورزش بود؛ با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد و در والیبال و کشتی بی‌نظیر بود؛ هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه می‌ایستاد؛ مردانگی او را می‌توان از ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز و گیلانغرب تا دشت‌های سوزان جنوب پرسید؛ حماسه‌های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می‌شود.

یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازی‌دراز بر شانه‌های ابراهیم می‌نشست تا به دست خانواده‌هایشان برسد.

و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشت منتشر شده است.

 

پیکر شهید «ابراهیم هادی»

 ابراهیم همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 15 / 7 / 1392


مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،

زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،
 
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛
 
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند

و زنان ما عفت را.
 
شهید سعید زقاقی


:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 14 / 7 / 1392


زندگينامه شهيد محمد على رجايى

شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس ‍ آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .
ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش ‍ موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .
شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.
به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.

[يادش گرامي باد]

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


زندگینامه شهید باهنر

شهید حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، درسال 1312 دریك خانواده پیشه ور ساده درشهر كرمان به دنیا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت وسپس به تحصیل علوم دینی درمدرسه معصومیه آن شهر پرداخت.
همزمان، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را نیز ادامه داد و پس از اخذ دیپلم درسال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را درحوزه علمیه قم طی كرد. وی فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی ، فقه واصول را در محضر امام خمینی ( ره ) و تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفت.

شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعد از آن موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته علوم تربیتی و سپس دكترای الهیات از دانشگاه تهران شد.

شهید باهنر ضمن تدریس و ایراد خطابه وبرنامه ریزی دینی ، به تالیف كتب درسی اشتغال ورزید وحدود سی كتا ب وجزوه تعلیمات دینی  را برای تدریس ( از دوره ابتدایی تا دانشسرا ) تالیف كرد، وی همزمان ، فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد ودر تاسیس " دفتر نشر و فرهنگ اسلامی " ، " كانون توحید" و" مدرسه رفاه " نقش موثری داشت .

شهید باهنر درسال 1341 ، همكاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی ( ره ) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس ازایراد سخنرانی هایی درمساجد " هدایت " ، " الجواد " و " حسینیه ارشاد" ، به مناسبت سالگرد حادثه " فیضیه " ، دستگیر شد وپس از آن متناوبا " شش بار به زندانهای كوتاه مدت محكوم شد واز سال1350 ممنوع المنبر گردید و بالاجبار در جلساتی كه به عنوان كلاس درس برپا می شد ، سخنرانی و به بیان نقطه نظرات اسلامی ، انقلابی خود می پرداخت .

وی در سال 1357 به فرمان امام ( ره) و به همراه چند تن از یاران ، مامور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام ( ره ) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد .

دیگر مسئولیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از:

مسئولیت نهضت سواد آموزی ، نماینده مردم كرمان در مجلس خبرگان ، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش وپرورش ، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی.

شهید باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور وآینده نونهالان انقلاب بی اندازه توجه داشت ومدام در فكر بهبود و پیشرفت آن بود، سرانجام در كابینه محمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد . پس از فاجعه شوم بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دكتر بهشتی ، شهید باهنر به عنوان دبیركل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری ، به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی به مجلس معرفی شد كه با رای قاطع مجلس به تشكیل كابینه خود پرداخت .

این شهید فرزانه و سراسر اخلاق و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمدیده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش ،  به همراه یار و یاور دیرینه ا ش " محمد علی رجایی" رئیس جمهوراسلامی ایران ، در هشتم شهریور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزیری كه به دست منافقین كوردل صورت گرفت ، به مقام منیع شهادت دست یافت .



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


شهیدی که قبرش همیشه بوی عطر می‌دهد
سید احمد پلارک  شهیدی كه مزار پاكش بوی عطر می‌دهد.
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می‌شود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می‌رسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می‌زنند.

 شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی‌که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
 
بعد از بمب باران، هنگامی‌که امداد گران در حال جمع آوری زخمی‌ها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه می‌شوند که بوی گلاب از زیر آوار می‌آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.
هنگامی‌که پیکر آن شهید را در بهشت زهرای  تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد بطوری كه اگر سنگ قبر شهید پلارك رو خشك كنید، از طرف دیگر سنگ نمناك می‌شود.
 
 
می‌گویند شهید پلارك مثل یكی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائكه " بوده است . " غسیل الملائكه "  به کسی می‌گویند كه ملائكه غسلش داده‌ باشند . در تاریخ اسلام آمده كه حنظله غسیل الملائكه كه از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می‌کند و در حجله می‌خوابد . فردا صبح ، زمانی كه لشكر اسلام به سمت احد حركت می‌‌كرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله كرد و بنابراین نرسید که غسل كند . او در این جنگ شهید شد و ملائكه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می‌شود شهید احمد پلارك عزیز هم اینچنین است و برای همین است كه همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
 كسایی كه زیاد بهشت زهرا می‌روند به این شهید والا مقام میگویند شهید عطری.
خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارك نذر و نیاز می‌كنن و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خوان.
او معجزه خداست.
 


:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، عطر کربلا، دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


شهید حمید رازقی و مادرش

صبح خواب دیدم که در کنار عمه پروین نشسته ام. با هم صحبت میکردیم. مثل همیشه سر حال و خوش خنده بود. داشت چیزی میخورد. مقداریش را هم به من داد و من هم خوردم. سبزیجات بود و خیلی خوشمزه.

ناگهان با یه حالی به جایی اشاره کرد و گفت اونجا حمید من هست...برو سرش بزن....حس کردم از تنهایی پسرش غمگین شده....

برگشتم که دیدم توی گلزار رو نشون داده و قبر پسر شهیدش حمید رازقی را....

خدا رحمتشون کنه پدر و مادر و فرزند همگی رفتند.

فکر کنم حمید منتظر من هستش...

و خدا میداند که من بیشتر انتظارش را میکشم...

این من هستم که جا مونده ام...

او که در بهشت برین در مقام نظر به وجه کریم آرمیده است.

ولی ...

صد افسوس که مقامی را که به راحتی نوشیدن جرعه ای آب میدادند...

حال باید با خون جگر بدست بیاورم... اگر .... اگر... اگر...



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


خاطرات سردار صفوي از شهيد باكري

 

مهدي باكري؛ مظهر غيرت آذربايجان

سرلشكر صفوي در خاطرات خود مي گويد: شهيد باكري فرمانده دلاور لشكر 31 عاشورا از نظر خصوصيات اخلاقي، معرفتي و ايماني از ويژگي هاي منحصر بفرد برخوردار بود و از نظر نظامي نيز فرماندهي مومن، شجاع، خردمند و با تدبير به شمار مي رفت.

 

به گزارش نويدشاهد سرلشكر يحيي رحيم صفوي مي افزايد: اولين آشنايي من با اين بزرگوار به سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي وبه زمان دانشجويي در دانشگاه تبريز برمي گردد، من سالهاي 50 تا 54 در رشته زمين شناسي دانشگاه تبريز مشغول به تحصيل بودم وبا وي كه در همان دانشگاه در رشته مهندسي تحصيل مي كرد آشنا شدم البته با برادر ايشان شهيد بزرگوار حميد باكري كه جانشين فرمانده لشكر عاشورا بود قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در سوريه آشنا شدم ودر اوج مبارزات مردم شريفمان عليه رژيم منفور پهلوي به اتفاق هم يك خودروي پژو كه مقدار زيادي سلاح ومهمات در داخل آن جاسازي شده بود از سوريه به تركيه واز تركيه به ايران آورديم.

وي در ادامه با اشاره به فعاليت شهيد مهدي باكري پس از پيروزي انقلاب اسلامي مي گويد: شهيد باكري كه مبارزه عليه رژيم شاه را از دبيرستان آغازكرده بود پس از پيروزي انقلاب اسلامي آن هنگام فقط 24 سال داشت مسئوليت فرماندهي عمليات سپاه آذربايجانشرقي وشهرداري شهر اروميه را همزمان بر عهده داشت . وي مدتي نيز بعنوان دادستان انقلاب شهر اروميه وهمزمان بعنوان مسئول جهاد سازندگي آذربايجان غربي مشغول خدمت بود. آن شهيد بزرگوار در زمان فرماندهي اش در عمليات سپاه آذربايجان غربي ، مناطق كردستان وآذربايجان را از لوث وجود ضد انقلاب كه آرامش وامنيت مردم محروم را بر هم زده بود پاكسازي نمود ودر ايجاد امنيت پايدار ومقابله با ضد انقلاب كه از سمت عراق تجهيز مي شدند نقش بسيار مؤثر وتعيين كننده اي داشت.

سرلشكر صفوي با تاكيد بر نقش بي بديل شهيد باكري در دفاع مقدس خاطرنشان مي كند: شهيد باكري در سال 59 با آغاز جنگ تحميلي به اتفاق شهيد بزرگوار حسن شفيع زاده كه بعداً فرماندهي توپخانه سپاه را به عهده گرفت به جبهه هاي جنوب وبه كربلاي خوزستان آمد. آن زمان آقا مهدي باكري همراه حسن شفيع زاده با يك قبضه خمپاره 120 م.م. به "پايگاه منتظران شهادت " آمدند. البته در آن زمان آبادان در محاصره دشمنان بعثي بود وامام بزرگوار فرمان شكست حصر اين شهر را در 14 آبان سال 59 صادر نموده بودند. از آنجا كه رفتن به آبادان از راه زميني ممكن نبود مهدي باكري وحسن شفيع زاده براي رفتن به آنجا تصميم گرفتند با لنج واز طرف بندر ماهشهر به آن منطقه بروند. ناخداي لنج به آنها گفته بود : لنج من پر از كيسه هاي آرد است اگر آردها را خالي كرديد شمارا مي برم بنابراين، اين دو برادر رزمنده پاسدار درمدت دو روز آردهارا خالي كردند و پس از يك روز به رودخانه بهمن شير رسيده ودر يك اسكله پياده شدند وتنها با خمپاره 120 م. م. كه به همراه داشتند به جبهه ايستگاه هاي 7 و12 رفتند .

وي ادامه مي دهد: اين دو عزيز شهيد حضور در جبهه هاي جنوب را از همان آبادان و ايستگاههاي 7 و12 شروع كردند واز آنجا كه درزمان بني صدر هيچ مهماتي به پاسدارن داده نمي شد لذا سهميه اي كه به آنها تعلق ميگرفت سه گلوله در روز بيشتر نبود ، اما آنها قهرمانانه ايستادند ومقاومت كردند تا سرانجام در عمليات ثامن الائمه (ع) يعني پنجم مهرماه 60 حصر آبادان شكسته شد.

فرمانده سابق سپاه همچنين نقش فرماندهي شهيد باكري در دفاع مقدس را يكي از اركان اصلي پيروزي هاي لشكر 31 عاشورا خوانده و مي گويد: شهيد باكري داراي نبوغ واستعداد فراواني بود ورشادت خودش را درطول جنگ به منصه ظهور رساند. آن شهيد بزرگوار در عمليات فتح المبين معاون تيپ 8 لشكر نجف بود كه فرماندهي آن به عهده شهيد احمد كاظمي بود. آقا مهدي باكري در قرارگاه فتح كه مأموريت باز كردن تنگه رقابيه ودور زدن دشمن در منطقه جنوبي در منطقه فتح المبين را داشت ، پيچيده ترين وسخت ترين عمليات احاطه اي را فرماندهي كرد. در همين عمليات بود كه آقا مهدي از ناحيه چشم مجروح شد .

صفوي ادامه مي دهد: هنوز يك ماه از زخمي شدن ايشان نگذشته بود كه خودش را براي عمليات بيت المقدس آماده كرد لذا او براي شركت در عمليات آزادسازي خرمشهر كه از 10 ارديبهشت 61 تا سوم خرداد 61 طول كشيد خودش را به جبهه ها رساند وهمچنان بعنوان جانشين تيپ نجف وارد عمليات شد . درهمان مرحله اول عمليات مجدداً بر اثر اصابت خمپاره از ناحيه كمر مجروح شد واورا براي درمان جراحت به پشت جبهه بردند ولي در حالي كه مجروح بود ونمي توانست روي پاي خود بايستد از پشت بي سيم در مرحله سوم عمليات نيروهاي پاسدار را فرماندهي مي كرد.

به گفته صفوي، بعد از عمليات بيت المقدس يعني در عمليات رمضان كه به فرمان امام بزرگوار در داخل خاك عراق آغاز شد ايشان فرماندهي تيپ لشكر31 عاشورا را به عهده گرفت. تيپ عاشورا با شكستن خاكريزها وسخت ترين مواضع دفاعي دشمن در شرق بصره وارد نبرد بي امان با دشمن شد ودر حالي كه نيروهايش پياده بودند 20كيلومتر به عمق سرزمين دشمن پيشروي كرده وتيپ 10زرهي گارد جمهوري عراق را كه مسلح به انواع سلاح ها بودند هدف تهاجم خود قرار داده وآنها را مجبور به عقب نشيني كردند .

وي در ادامه مي افزايد: در عمليات رمضان اين فرمانده عزيز مجدداً زخمي شد وبا اينكه درعملياتهاي بعدي مجروح شده بود ولي همچنان با روحيه اي عالي تر از پيش براي اجراي فرمان امام (ره) وبراي دفاع از استقلال ايران اسلامي ، به جبهه هاي عزت وشرف مي شتافت. او درعمليات والفجر مقدماتي 1،2، 3 ، 4 كه درمنطقه مريوان وارتفاعات كاني مانگا انجام شد فرماندهي لشكر عاشورا را بر عهده داشت.آقا مهدي از نظريه پردازان وشخصيت هاي منحصر به فرد در جنگ ، وفردي صاحب نظر در طراحي عمليات ها بود.

مشاور ارشد مقام معظم رهبري با اشاره به عمليات هاي بدر و خيبر به عنوان بارزترين مظهر رشادت لشكر 31 عاشورا مي افزايد: آوازه رشادت ها وحماسه هاي لشكر عاشورا وشهيد مهدي باكري در عمليات بدر وخيبر كه جزو پيچيده ترين عمليات هاي سپاه بود به اوج رسيد. اين عمليات ها بصورت آبي خاكي بود وتفاوت زيادي با عمليات زميني داشت وهردو درشرق رودخانه هاي دجله وفرات به منظور محاصره شمال بصره انجام گرفت. شهيد بزرگوار مهدي باكري در اين عملياتها كه تدبير وشجاعت را همزمان از خودش به خرج مي دادتا مرحله شهادت ايستادگي كرد. لازم به ذكر است كه در عمليات خيبر در جزيره مجنون جنوبي لشكرهاي سپاه به سختي مي جنگيدند واز آنجا كه فرمان امام بود كه جزاير بايد محفوظ بماند لذا دراين عمليات فرماندهان سپاه شخصا آر.پي.جي به دست گرفته ودر خط مقدم مي جنگيدند.

وي ادامه مي دهد: شهيد والامقام حاج ابراهيم همت در اين عمليات به شهادت رسيد وهمچنين شهيد عاليقدر حميد باكري "جانشين شهيد مهدي باكري" روي پل شحيطاط كه جزيره را به خشكي مسطح شكلي به نام تنومه وصل مي كرد ، به فيض شهادت نايل آمد. در آنجا تانك هاي دشمن براي پس گرفتن جزاير از پل شحيطاط پيش روي مي كردند و پشت سر هم مي آمدند تا از روي پل عبور كنند وجزاير را بگيرند وهنگامي كه فرزندان رشيد سپاه و بسيجيان دلاور يكي از تانك ها را با آر.پي.جي مي زدند، تانك هاي بعدي تانك جلويي را كنار مي زدند وهمچنان پيش روي مي كردند تا به هدفشان برسند. دراين عمليات بود كه حميد باكري به شهادت رسيد، درآنجا من با بي سيم به آقا مهدي اعلام كردم: برويد وجسد حميد را بياوريد تا مفقودالجسد نشود اما آقا مهدي گفت: حميد وبقيه هيچ فرقي ندارند ، اگر توانستيم همه شهدا را بياوريم حميد را هم مي آوريم بنابراين پيكر پاك شهيد حميد باكري وهم شهيدان بزرگوار ايشان درآنجا ماندند.

وي ادامه مي دهد: درسال بعد عمليات بدر نيز در شرق دجله وفرات انجام شد. اين بار پس از آن كه لشكر عاشورا به فرماندهي شهيد مهدي باكري از دجله عبور كرد جاده اصلي العماره بصره قطع شد ويك هفته جنگ بسيار سختي در دوطرف رودخانه دجله بين سپاه اسلام وكفر برقرار بود.شهيد عالي مقام مهدي باكري خودش در روز اول عمليات دركنار دجله حضور داشت و پس از جلسه اي كه به اتفاق وي با عزيزاني مانند شهيد احمدكاظمي ، حسن دانايي وشهيد صياد شيرازي براي بررسي ادامه عمليات در شرق دجله در سنگري داشتيم او به غرب دجله رفت و كنار آخرين پاسدارها وبسيجي ها در خط مقدم با دشمن دليرانه جنگيد تا اينكه عاشقانه رداي سرخ شهادت را به قامت استوارخود بياراست .

وي مي افزايد: زماني كه خواستند جسد مطهر او را با قايق به عقب بياورند باگلوله آر.پي.جي 7 از سوي دشمن مورد هدف قرار گرفت و پيكر پاكش تكه تكه شد وبا جريان رودخانه دجله به اقيانوس هستي پيوست. ايشان در سال 1363 به شهادت رسيد ودر زمان شهادت از عمر با بركتش 30 بيشتر نگذشته بود او درعمليات بدر فرمانده لشكري بود كه نزديك به هفت هزار نفر نيرو داشت ودر ميان اين نيروها از نوجوان 16 ساله تا پيرمرد 70ساله حضور داشتند ، ولي او توانست همگي را مديريت كند . يكي ازكارهاي آقا مهدي اين بود كه براي اطمينان از جان بسيجي ها خودش با نيروهاي گشتي- شناسايي به منطقه رفت ومنطقه را شناسايي كرد.

سرلشكر صفوي با اشاره به ويژگي هاي اخلاقي شهيد باكري تاكيد مي كند: من با صداقت عرض مي كنم امثال شهيد باكري كم داشته ايم. او انساني جامع ، با ايمان ، با اخلاص ، عاشق خدا، با عاطفه وبسيار مهربان بود. ايشان با خردمندي ومعنويت ودر عين حال با صلابت و قاطعيت فرماندهي مي كرد. گاهي چند شبانه روز نمي خوابيد واكثر مواقع اورا با لباس بسيجي مي ديديم واگر به او مي گفتيم كه چرا لباس پاسداري به تن نمي كني ؟ تو فرمانده لشكر هستي ، مي گفت: بگذاريد بسيجي ها مارا نشناسند. يكي از دوستان ايشان تعريف مي كرد كه: روز جمعه بود وايشان از جبهه آمده بود كه به خانواده خود در شهر اهواز سربزند به پارك موتوري رفته بود تا روغن ماشين را عوض كند. فرد بسيجي كه مسئول تعويض روغن بودگفته بود : برو برادر روز جمعه است دارم لباسهايم را را مي شويم . بگذار يك روز تعطيل به كار خودمان برسيم آقا مهدي به او مي گويد : برادر من لباس تورا مي شويم ، تو هم بيا روغن ماشين من را عوض كن. همين كار را هم انجام مي دهند ولي آن برادر بسيجي نمي فهمد او فرمانده لشكر است كه دارد لباس او را مي شويد.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


اخوی شفاعت یادت نره :

 

مثلا آموزش آبی خاکی می دیدیم. یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم ولی نشد. فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و غرق شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب با عجله و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است. کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن. و خلاصه نقش بازی کردن. نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن: خداحافظ! اخوی اگه شهید شدی شفاعت یادت نره!



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 8 / 7 / 1392


چرت نزنید، تنبل می شوید !

شب . توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم . آن شب ، مهتاب عجیبی بود . فرمانده آمد داخل سنگر . گفت : این قدر چرت نزنید تنبل می شوید . به جای این کار بروید اول خط ، یک سری به بچه های بسیجی بزنید .

نمی توانستیم دستور را اطاعت نکنیم . بلند شدیم و رفتیم به طرف خاک ریز های بلندی که در خط مقدم بود . بچه های بسیجی ابتکار خوبی به خرج داده بودند . آنها مقدار زیادی سنگ و کلوخ به اندازه ی کله ی آدمیزاد روی خاک ریز گذاشته بودند که وقتی کسی سرش را از خاک ریز بالا می آورد ، بعثی ها آن را با سنگ و کلوخ اشتباه بگیرند و آنها را نزنند !

مهتاب از آن طرف افتاده بود و ما ، بی خبر از همه جا بر عکس ، خیال می کردیم که اینها همه کله ی رزمنده هاست که پشت خاک ریز کمین کرده اند و کله هایشان پیداست . یک ساعت تمام با سنگ ها و کلوخ ها سلام و علیک و احوالپرسی کردیم و به آنها حسابی خسته نباشید گفتیم و بر گشتیم ! صبح وقتی بچه ها متوجه ماجرا شدند تا چند روز ، نقل مجلس آنها شده بودیم . هی ماجرا را برای هم تعریف می کردند و می خندیدند !



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 8 / 7 / 1392


تانك

یکی فریاد زد : آنجا را نگاه کنید ... !

یکدفعه دیدیم یک تانک عراقی از دور چرخید و دور زد و یک راست آمد طرف ما . هر کسی به سویی دوید . آماده شدیم که تانک را بزنیم .

تانک ، وقتی که به نزدیک رسید ، ناگهان ایستاد . دریچه بالایی اش آرام باز شد . فکر کردیم راننده اش می خواهد تسلیم شود . همه ، اسلحه ها را آماده کردیم .

احمد ، از بچه های نترس و شجاع ما بود . سرش را از داخل تانک بیرون آورد ، می خندید .

داد زدم : احمد !

گفت : نترسید ، اون پشت بود . بعثی ها ولش کرده بودند به امان خدا ! من هم اون قدر باهاش ور رفتم تا روشن شد و آوردمش اینجا . حتماً به دردمان می خورد !

النظافة من الایمان :

بیچاره پیرمرد تازه ‌وارد بود. می‌دانست بچه‌ها برای هر كاری آیه یا حدیثی می‌خوانند. وقتی داشت غذا تقسیم می‌كرد، گفت: «بچه‌ها من معنی عربیش را بلد نیستم، اما خود قرآن می‌گوید: «النظافة من الایمان» یعنی هیچ‌كس بیشتر از سهم خودش ورنداره! بچه‌ها با هم زدند زیر خنده، پیردمرد گفت: «مگه غلط خواندم» یكی از بچه‌ها گفت: «نه پدرجان كاملاً درست است، النظافة من الایمان. یعنی «هركس سهم خودش را فقط بگیرد» و باز خنده‌ی بچه‌ها بود كه مثل توپ در فضای چادر می‌تركید.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 8 / 7 / 1392


آش صدام

 روزهای اولی كه خرمشهر آزاد شده بود، توی كوچه پس‌كوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم و صفا می‌كردیم. پشت دیوار خانه ی مخروبه‌ای به عربی نوشته بود: «عاش الصدام.» یك‌دفعه راننده زد روی ترمز و گفت: پس این مرتیكه آش فروشه! آن وقت به ما می‌گویند جانی و خائن و متجاوزه!»

 



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 8 / 7 / 1392


چشم های آسمانی

یک روز خیلی ناگهانی به ابراهیم گفتم:

«به خاطر این چشم ها هم که شده بالاخره یک روز شهید می شی!»

چشم هایش درخشید و پرسید: «چرا؟»

یک دفعه از حرفی که زده بودم پشیمان شدم.

خواستم بگویم «ولش کن!» می خواستم بحث را عوض کنم اما نمی شد.

چیزی قلمبه شده بود و راه گلویم را بسته بود.آهی کشیدم و گفتم:

«چون خدا به این چشم ها هم جمال داده هم کمال!

چون این چشم ها در راه خدا بیداری زیاد کشیده و اشک های زیادی ریخته!»

از خاطرات همسر شهیـــــــــــد حاج ابـــــــــــراهیــــم همـــــت



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 8 / 7 / 1392


شهید
 
شَهید یک لفظ تجلیلی است، و برای کسانی به کار می‌رود که در راه اجرای فرمان دینی خود را فدا کرده‌اند، یا به خاطر دفاع از عقیده خود یا دفاع از مرزهای حکومت دینی جان خویش را از دست داده‌اند.

ریشه کلمه

شهید لفظی عربی و از ریشه «شَهَدَ» و به معنای شاهد و حاضر بودن و گواهی دادن است. صیغه مبالغه بر این دلالت دارد که عمل گواه بودن از آن فرد زیاد صادر می‌شود. در زبان انگلیسی، معادل شهید لفظ Martyr است، که از کلمه یونانی martys به معنای گواه گرفته شده است.

در باره این‌که چرا کشته راه خدا را شهید می‌نامند، دلایل مختلفی بیان شده است‌[۱]؛ مانند:

  • شهید، برای شهادت به حق قیام کرد و کشته شد.
  • فرشتگان شهید را می‌بینند (شاهد عمل اویند)، پس او شهید به معنای مشهود است.
  • خداوند و فرشتگانش، در بهشت به نفع شهید گواهی می‌دهند.
  • شهید مرگش مثل انسانهای عادی نیست تا مرده باشد، بلکه او زنده و شاهد و ناظر اعمال ماست.
  • شهید ملکوت و مُلک خداوند، و نعمت‌هایی که خدا برایش در بهشت آماده کرده است را مشاهده می‌کند.
  • شهید روز قیامت -به همراه پیامبر اسلام- گواه برامّت‌های دیگر یا گواه بر اعمال امت است.
  • شهید، به طور عملی -نه فقط کلامی- گواهی به حق می‌دهد.[۲]
  • بر خلاف دیگر مردم -که ناخواسته جان خود را از دست می‏دهند، و غالباً مرگ را بالاجبار پذیرا می‏گردند- شهید، شاهد بر آرمان خود است، و به صورت آگاهانه و اختیاری در راه هدفی مقدّس کشته می‌شوند.
  • شهید، گواهی بر مظلومیت حق، و نیز پیروزی حق در برابر باطل است.

معانی دیگر کلمه شهید

  • در مجمع البحرین آمده است: «شهید از اسامی خداوند است؛ یعنی آن‌که ا. شاهد و گواه بر همه چیز است، و چیزی از او پنهان نمی‌ماند.»
  • معمول‌ترین معنای این لغت در قرآن، «شاهدعینی» یا «شاهد» در مفهوم حقوقی است.
  • معنای دیگر قرآنی شهید، شاهد و گواه بر اعمال مردم، در آخرت است.

شهادت در دین اسلام

شهادت در دین اسلام به‌معنای کشته شدن در راه خدا است. و در اسلام شهید به کسی گفته می‌شود که جان خود را در راه خدا فدا کند. در ایران واژه شهید بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نمود بیشتری پیدا کرد. به کسانی که در طول انقلاب کشته شدند تا کشته‌شدگان عملیات درگیری با اشرار و قاچاقچیان در شرق کشور عنوان شهید داده می‌شود.

واژه شهید در این دین دارای احادیث و روایات از پیامبر اسلام و امامان شیعه بدون هیچ سوال و جوابی جز حق الناس وارد بهشت می‌شوند.

مسلمانان بطور عام حمزه عموی پیامبر اسلام را سید الشهدا (سرور شهیدان) می‌دانند و شیعیان به طور خاص این لقب را به امام سوم خود، حسین بن علی نیز نسبت می‌دهند.

قرآن در آیات ۱۷۵ تا ۱۶۹ سوره آل‌عمران به مقام شهیدان می‌پردازد.

«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود.(۱۶۹) آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان‌اند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند. (۱۷۰) و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.(۱۷۱)»

 
گل لاله سرخ نماد شهید در ایران است.

شهید کسی است که جان خود را در راه خدمت به عالم بشری و به نام خدا فدا کند.[۳]

تعریف شهید در فقه اسلامی

کسی که در میدان جهاد و قبل از انقضای جنگ و در جنگ در رکاب پیامبر یا امام معصوم یا نایب خاصّ او کشته شده است، شهید است. همچنین هر کس در زمان غیبت به هنگام وجوب جهاد بر مسلمانان، در راه حفظ دین و دفاع از اسلام - نه جهات دیگر- در معرکهٔ قتال (خطّ مقدّم جبهه) کشته شود، حکم شهید بر او جاری است؛ و در غیر این صورت حکم شهید را ندارد، هر چند ثواب شهید داشته باشد. احتیاج به غسل و تیمّم و کفن ندارد و با لباس خود دفن می‌شود. چنین کسانی غسل و کفن و حنوط نمی‌شوند، بلکه باید آنها را با همان لباسهایشان بعد از خواندن نماز میت دفن کنند. البته این حکم در بارهٔ کسانی است که در میدان جنگ کشته شده باشند، اما اگر به صورت مجروح او را از میدان جنگ خارج سازند و در بیمارستان یا غیر آن از دنیا برود، گرچه ثواب شهیدان را دارد ولی حکم فوق شامل حال آنها نمی‌شود.[۴]

کسانی که اجر شهید را دارند

شهید به معنای عام به کسی می‌گویند که در راه انجام وظیفهٔ شرعی و عقلی خود کشته شده و شهید به معنای خاص کسی است که علاوه بر آن در جبههٔ نبرد نظامی با دشمنان اسلام و مسلمین کشته شده باشد. پس، کشته‌شدگان در راه حفظ دین، احکام شهید را دارند؛ ولی آنها که در راه دفاع از ناموس و اموال خود یا مسلمین کشته می‌شوند، هر چند ثواب شهید دارند، ولی احکام شهید را ندارند.

همه کسانی که عقیده حق داشته، در مسیر حقیقت گام بر می‌دارند و در همین راه از دنیا می‌روند در زمره شهدا هستند و اجرشان -نه حکم شان- مانند آنان است. در روایات آمده است:[۵]

  • «کسی که در راه تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است»
  • «اگر کسی با وضو بخوابد و مرگ او در خواب فرا رسد، نزد خداوند شهید است»
  • «هر کس بمیرد و حب آل محمد صلی الله علیه و اله در دلش باشد، شهید است»

شهادت در قانون ایران

مطابق قانون بنیاد شهید در ایران افراد زیر شهید شمرده می‌شوند:

  1. رزمندگانی که در زمان جنگ در مناطق عملیاتی توسط دشمن کشته می‌شوند.
  2. رزمندگانی که در خط مقدم نبرد با دشمنان خارجی فوت می‌کنند.
  3. افرادی که به دست دشمنان نظام کشته یا ترور می‌شوند.
  4. کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در حال شرکت در ماموریت مبارزه با اشرار، قاچاقچیان، سارقان مسلح و اعضای گروههای ضد انقلاب توسط آنها کشته می‌شوند.
  5. کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در هرگونه ماموریت شناسایی رزمی یا ویژه و عملیات جنگی یا بر اثر کمین توسط دشمن یا ضدانقلاب کشته می‌شوند.
  6. کارکنان وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح که به سبب عضویت در آنها توسط دشمنان نظام کشته می‌شوند اعم از آن که در ایام خدمت یا غیرخدمت باشند.
  7. کارکنان نیروهای مسلح که حین انجام وظیفه، در حملات زمینی، هوایی یا دریایی دشمن کشته می‌شوند.
  8. افرادی که حین ماموریت در زمان جنگ در حملات زمینی، هوایی یا دریایی دشمن کشته می‌شوند.
  9. محافظان شخصیتها و اماکن و اعضای گارد امنیت پرواز که در حال ماموریت توسط ضدانقلاب کشته می‌شوند.
  10. کارکنان نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی که براساس قانون حمایت قضایی از بسیج هنگام برخورد با جرایم مشهود در حین انجام وظیفه کشته می‌شوند.
  11. افرادی که به تشخیص دادگاه صلاحیتدار در حال انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر توسط مرتکبان جرایم مشهود کشته می‌شوند.
  12. کارکنان وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح که در حین اسارت دشمن یا در گروگان ضدانقلاب، مخالفان نظام، اشرار، سارقان مسلح، قاچاقچیان یا سایر تبهکاران تحت تعقیب کشته می‌شوند.
  13. افرادی که به سبب ماموریت در حال خنثی سازی مواد منفجره، شیمیایی و سایر سلاحهای جنگی و پاکسازی میدان مین کشته می‌شوند.
  14. مجروحان و جانبازانی که براساس نظریه کمیسیون پزشکی ذی ربط فوت آنها به سبب جراحات و صدمات ناشی از مجروحیت تشخیص داده شود
  15. کلیه افرادی که مقام معظم رهبری آنها را در فرمان خاص مصداق شهید تلقی نمایند.

مصادیق عملی در حکم شهید عبارتند از:

  1. رزمندگانی که در زمان جنگ داخل مناطق عملیاتی بر اثر سوانح طبیعی یا غیرطبیعی بدون سهل انگاری و تقصیر یا عدول از مقررات فوت می‌کنند.
  2. کارکنان نیروهای مسلح که در حال رفت و برگشت از منطقه عملیاتی در زمان جنگ در حال ماموریت کشته می‌شوند.
  3. کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در حین آموزشهای رزمی و اطلاعاتی و رزمایشهایی که طبق برنامه‌های مصوب فرمانده کل قوا اجرای می‌شود، کشته می‌شوند.
  4. کارکنان نیروهای مسلح و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح که در حال ماموریت آزمایش یا تولید سلاح، مهمات و وسایل جنگی کشته می‌شوند.
  5. کارکنان وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح که به سبب ماموریت در اسارت دشمن یا گروگان ضد انقلاب، مخالفان نظام، اشرار، سارقان مسلح و قاچاقچیان فوت می‌کنند مگر اینکه عدم پایبندی آنها به آرمانهای انقلاب اسلامی در زمان اسارت ثابت شود.
  6. کارکنان وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح که در حال تعقیب و مراقبت دشمنان اسلام و نظام جمهوری اسلامی کشته می‌شوند.
  7. افرادی که در حملات هوایی یا موشکی یا بمب گذاری دشمن کشته می‌شوند.
  8. مهاجران جنگی و کسانی که در مناطق جنگی به علت برخورد با مواد منفجره از قبیل نارنجک، مین، گلوله توپ و نظایر آن کشته می‌شوند.
  9. افرادی که در حین درگیری بینابین نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات با دشمنان، ضدانقلاب و اشرار کشته می‌شوند.
  10. آزادگانی که فوت آنها براساس نظریه کمیسیون پزشکی ذی ربط ناشی از صدمات مستقیم دوران اسارت تشخیص داده شود.
  11. جانبازان هفتاد درصد (۷۰%) و بالاتر که فوت می‌نمایند یا کشته می‌شوند.
  12. افرادی که در دفاع از کیان نظام جمهوری اسلامی ایران یا اموال عمومی یا منابع طبیعی در مقابله با دشمنان نظام، اشرار یا متجاوزان کشته می‌شوند.
  13. افرادی که به سبب ماموریتهای محوله در پاسداری و حفاظت از مراکزی که نیروهای مسلح بر اساس مقررات یا مصوبات خاص شورای عالی امنیت ملی، شورای امنیت کشور یا شورای تامین استان موظف به حراست از آن مراکز هستند، مورد هجوم دشمن یا اشرار واقع و در اثر مقاومت و درگیری با آنها کشته می‌شوند.[۶]

پانویس

  1. Jump up ↑ کتاب منزلت شهدا، نوشته اسدالله محمدی نیا
  2. Jump up ↑ تفسیر نمونه، ج‏۳، ص ۴۶۱
  3. Jump up ↑ Winters, ‎Jonah. “Conclusion”. In Dying for God: Martyrdom in the Shii and Babi Religions. M.A. Thesis, 1997-09-19. Retrieved on 2007-01-23.
  4. Jump up ↑ آیة الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن ج ۴ (معاد در قرآن)
  5. Jump up ↑ سفینه البحار، شیخ عباس قمی، دارالاسوه، ج ۴، ص ۵۱۳.
  6. Jump up ↑ tums.ac.ir
  1. ^  آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آل عمران:

«وَ لا تحْسبنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا في سبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ(۱۶۹) فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ يَستَبْشرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(۱۷۰) يَستَبْشرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ(۱۷۱)»



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 8 / 7 / 1392


یاد دفاع مقدس خود دفاعی مقدس است

ميداني ! آن زمان که مادران اين مرز و بوم ،چشم در چشمان آنها براي آخرين بار غزل خدا حافظي را مي خواندند ، کسي چه مي دانست که خون آن جگر گوشه هاي مادران ايراني و هزار تن ديگر مثل آنها چه ها مي کنند . کسي باور نداشت که فقط نفس مسيحايي نيست بلکه خون هم مي تواند زنده کند ، که خون نيز احيا گر است

البته قرار نبود که با گذشت زمان آنهم نه چندان طولاني فراموش شوند ، نقش مسيحايي ايثار و جوانمردي آن جوانمردان دلير در نظرها کمرنگ شود ، ويا حتي ديده نشود . قرار نبود که بگويند ((رفتند که رفتند !)) رسمش نبود که هر وقت ياد شما مي کنيم يک مشت نگاه تلخ و غريبه و تعجب آلود نثار مان شود .

مادران دلشکسته و خسته ، از فرزندان دلبند خود که دوستشان داشتند و دارند براي جماعت بگويند و از آنها که نه، ازياد آنها که هر روز بيشتر و بيشتر خاموش مي شود دفاع کنند . ميداني ! دلمان براي حرفهاي قشنگتان تنگ شده ، براي آن لبخند هاي آسماني که با لحن نمکين کلام آميخته بود .  آنها مي گفتند که مي روند تا از دين ، آرمان و عقايدمان ، از خاک وطنمان دفاع کنند . آنها مي گفتند که مي رويم تا خونمان باعث بالندگي شود . رد صداي آنها را از بلنداي ماذنه هايي که به برکت جان فشاني شان هنوز صداي (اشهد ان علي ولي الله ) از آن به گوشها مي رسد دنبال کنيم .

مي داني !  در ميان اين همه هجمه گاهي دلمان مي خواهد سکوت کنيم و حرفي نزنيم ، چيزي نگوييم و خاموش باشيم . و ياد آن دلاور مردان پيرو ولايت را براي  دل خودمان نگه داريم .  مي گوييم بگذار اينها که شماتت مي کنند در جهل خود بمانند و گمان کنند که حقيقت همان است که خودشان مي گويند . اما ...

راستش را بخواهيد اين روزها که  تلاطم درياي خون بحرين و لبنان و فلسطين و يمن و ... را که مي بينيم خاطرات آن زخمهايي که بر پيکرتان نشسته رهايمان نمي کند و غروب لبخند هاي شيرين شما از نظر گريانمان محو نمي شود  . انگار شما دوباره براي ما زنده شده ايد ، انگار همه آنان دست به دست هم داده اند که به ما نشان دهند که آرمانهاي شما امروز از حلقوم آنها فرياد مي شود .

زمزمه هاي روشن شما است که بيشتر از قبل در درونمان مي پيچد ... راست مي گفتيد شماها ((ياد دفاع مقدس خود دفاعي مقدس است ))



:: موضوعات مرتبط: زمزمی از نور، دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 6 / 7 / 1392


آمار کل شهداء

درگيري مستقيم با دشمن  : ۱۵۵۰۸۱ نفر

حملات دشمن به شهر ها : ۱۶۱۵۴ نفر

حوادث متفرقه  : ۱۱۸۱۴  نفر

ساير موارد :  ۹۸۸۹ نفر

از اين آمار تعداد  ۱۵۵۲۵۹ نفر مجرد

تعداد  ۵۵۹۹۶ نفر متاهل

تعداد  ۶۵۵۷۵ نفر بين ۱۵ تا ۱۹ ساله

تعداد ۸۷۱۰۶ نفر بين ۲۰ تا ۲۳ ساله

تعداد ۲۲۷۰۳ نفر بين ۲۴ تا ۲۹ ساله

تعداد ۳۰۸۱۷ نفر ۳۰ ساله و بالاتر بوده است



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 6 / 7 / 1392


آمار شهداء

آمار شهدا به تفکيک شغل

سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

پاسدار    :  ۲۳۱۹۹ نفر

وظيفه   :   ۱۶۷۳۸ نفر

ارتش جمهوري اسلامي

کادر   : ۹۰۸۹  نفر

سرباز   : ۳۶۹۶۵  نفر

نيروي انتظامي

کادر  : ۲۹۲۶  نفر

سرباز  :  ۵۶۷۲  نفر

شغل آزاد  : ۳۱۶۴۷ نفر

دانش آموز :  ۳۲۲۷۵ نفر

دانشجو   : ۲۶۰۸  نفر

روحاني  : ۲۷۴۲  نفر

بسيجي : ۶۱۲۸  نفر

دولتي  : ۲۶۲۹۳  نفر

بسيج ويژه : ۲۳۲۹ نفر

خانه دار  :  ۳۱۳۶  نفر

کودک : ۲۹۰۶  نفر

غير ايراني  : ۴۵۶۵  نفر

---------------------

جمع کل شهدا  ۲۱۳۲۵۵ نفر



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 6 / 7 / 1392


عشق شهادت

 

 

یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.

آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.

بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران

هجده سال تمام نیست؟

سرش را تکان داد. گفتم:

« تو که هنوز هجده سالت نشده! »

بعد هم مسخره اش کردم و گفتم:

« شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده

که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »

جوابش خیلی من رو اذیت کرد.

با لحن فیلسوفانه ای گفت:

« سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.»



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، ، دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 5 / 7 / 1392


جنگ تحمیلی

اولین حمله عراق:

در تاریخ ۱۸/۱۲/۱۳۵۷ در حالی که تنها ۱۶ روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود‏ به خاک ایران انجام شد و منطقه مرزی سیرین در میان شهر مرزی بانه ایران و آبادی شوره له در عراق بمباران شد که ۱۵ نفر را به شهادت رساند و ۹ نفر از ایرانیان غیر نظامی به داخل خاک عراق انتقال داده شدند.

 

اولین اسیران جنگ:
در اولین حمله عراق به ایران ۹ نفر از اکراد منطقه سیرین توسط نیروهای عراقی ربوده شدند. ۴ روز پس از این اقدام‏ عده ای از روستانشینان اطراف بانه‏ به کمیته انقلاب اسلامی در شهر بانه مراجعه کردند و در خواست خود را مبنی بر تلاش وزارت امور خارجه برای آزاد سازی این ۹ نفر اعلام کردند.

اولین شلیک در آغاز جنگ:
اگر چه در منابع مختلف شلیک اولین گلوله توپ به سمت خاک ایران را از اقدامات صدام بر می شمارند ولی «حامد الجبوری» وزیر خارجه عراق در گفت و گویی با روزنامه الحیات گفت: «اولین گلوله ای که به سمت خاک ایران شلیک و جنگ شروع شد آن گلوله را ملک حسین شلیک کرد.» این موضوع حتی با تردید خبرنگار الحیات مواجه می شود، اما «الجبوری» با قاطعیت تاکید می کند «مطمئن هستم.»

اولین حمله شیمیایی:
اولین حمله شیمیایی ثبت شده در جنگ در تاریخ آذر ماه ۱۳۵۹ در حالی که تنها ۱۱۴ روز از آغاز رسمی جنگ می گذشت در منطقه گیلانغرب صورت گرفت که به مجروح شدن تعدادی از نیروهای ایرانی انجامید، اما اولین سند پیرامون آمادگی دولت عراق برای حملات شیمیایی به ۴۳ روز قبل بر می گردد. در تاریخ ۱۰/۸/۱۳۵۹ و در حالی که تنها ۷۱ روز از آغاز رسمی جنگ می گذشت، فرمانده عملیات نیروهای عراق در غرب در گزارشی به فرماندهان عالی رتبه خود می نویسد: «عواملی که توسط یگانهای تابعه استخدام شده اند مخالف رژیم ایران هستند و در خط مقدم جبهه با پرتاب گلوله شیمیایی‏ باعث تضعیف قوای جسمی پرسنل نظامی ایران می شوند.»

اولین پیشنهاد صلح:
اولین پیشنهاد صلح یک هفته پس از آغاز جنگ توسط «صدام جسین» اعلام شد! دولت بعث که در آرزوی فتح سه روزه تهران بود‏ پس از گذشت سه هفته از آغاز حملات خود در پشت دروازه های خرمشهر زمین گیر شده بود در تاریخ ۷/۷/۱۳۵۹ خطاب به ملت عراق گفت: عراق به مقاصد ارضی خود نایل شده و کشورش مایل هست خصمومت ها را کنار گذاشته و به مذاکره بپردازد.» این پیشنهاد صلح، در میان کارشناسان سیاسی جهان، به معنای شکست عراق در تهاجم به ایران تحلیل شد.

اولین سرقت نفت عراق از ایران اسلامی:
درتاریخ ۱۰/۲/۱۳۵۸ روزنامه کیهان نوشت: «در جریان انقلاب اسلامی ایران، عراقی ها برای جذب منابع نفتی ایران در خط مرزی ویژه در منطقه نقت خیز کرکوک چاههای جدید حفر کردند و چون رگه نفتی دو کشور در خط مرزی به هم مربوط است این عمل عراقی ها باعث خشک شدن صنایع نفتی نفت شهر شده است.»

اولین بیانیه صلح سازمان ملل پیرامون جنگ:
در دومین روز جنگ اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به تقاضای دبیر کل وقت سازمان ملل، تشکیل جلسه داده و بیانیه ای صادر کردند. در این بیانیه در حالی که عراق در خاک ایران حملات خود را ادامه می داد، از طرفین خواسته شد که «از کلیه اقدامات مسلحانه … دست بردارند.» اقدامی که حتی شورای امنیت سازمان ملل در صدور قطعنامه پیرامون جنگ، آن را تلویحا بی اثر دانست.

اولین قطعنامه سازمان ملل پیرامون جنگ:
سه روز پس از صدور بیانیه سازمان ممل متحد، اولین قطعنامه خود را پیرامون جنگ ایران و عراق صادر کرد. قطعنامه ۴۷۹ که تاریخ سوم مهرماه سال ۱۳۵۹ را در بالای خود دارد بلافاصله مورد پذیرش عراق قرار گرفت. در این قطعنامه سخنی از تجاوز و تنبیه متجاوز به میان آورده نشده. نکته جالب اینجاست که سازمان ملل پس از این قطعنامه ۲۱ ماه و ۱۵ روز سکوت اختیار کرد و زمانی مجبور شد که این سکوت را بشکند که نیروهای ایرانی عملیات غرور آفرین فتح خرمشهر را انجام داده بودند و خاک عراق مورد تهدید نیروهای ایرانی قرار داشت! سکوتی که معنایی جز حمایت از متجاوز نمی توانست داشته باشد.

اولین طرح برای ورود به خاک عراق:
در حالی که نیروهای انقلابی تلاش می کردند تا تجاوز عراق به خاک ایران را کند یا متوقف سازند اولین طرح برای ورود به خاک عراق توسط جاوید الاثر «حاج احمد متوسلیان» ارایه شد. حاج احمد با اطلاعی که از منطقه کردستان عراق داشت، طرح اشغال یک شهر مرزی کرد نشین در داخل عراق را مطرح کرد، تلاشی که می توانست نیروهای عراقی را در دو جبهه درگیر کند و فشار به مناطق جنوبی کشور را کاهش دهد، اما این اقدام با مخالفت بنی صدر خائن، رئیس جمهور وقت مواجه شد و امکان اجرا نیافت.

اولین استعفای صدام پس از آغاز جنگ: ‏
صدام حسین که به امید پیروزی سریع خود و با هدف ساقط کردن نظام نوپای اسلامی، جنگ را برملت ایران تحمیل کرده بود هر مقداری که از این نبرد می گذشت و قدرت نیروهای نظامی و نیروهای اسلام به پختگی و تکامل خود نزدیک می شد، خود را بیشتر در خطر سقوط احساس می کرد. فتح خرمشهر اوج این عظمت نیروهای جوان ایرانی بود. فرماندهی که با متوسط سن کمتر از ۲۷ سال نیروهای ورزیده عراقی را در خرمشهر زمین گیر کرده و ۱۹ هزار نفر از نیروهای دشمن بعثی را به اسارت در آوردند. علاوه بر آنکه بصره را نیز تحت خطر جدی قرار داده بودند. در اجلاس ۴ روزه حزب «بعث» که پس از پیروزی جمهوری اسلامی ایران در خرمشهر برگزار شد. صدام حسین ضمن پذیرش مسوولیت شکستهای اخیر، استعفا داد. اگر چه این موضوع مورد پذیرش قرار نگرفت و او مجدداً به این سمت انتخاب شد. انتخابی که در پی خود، اعضای شورای انقلاب را از ۱۷ نفر به ۱۰ نفر کاهس داد و ۸ هزار نفر از اعضای دولت عراق را عزل و ۱۰ هزار نفر از نیروهای جدید را وارد کابینه کرد. تمامی این اقدامات از نتایج عملیات جاودان «فتح خرمشهر» بود.

اولین موشک ایران:
در ساعت ۳:۲۰ دقیقه بامداد روز پنجشنبه ۳/۱۲/۶۳ اولین موشک ایران به بغداد شلیک شد. شلیکی که به هدف خود «بانک رافدین» اصابت کرد، دولت عراق را در گیجی قرار داد؛ بطوری که این دولت را مجبور ساخت تا این اقدام را حرکتی خرابکارانه و داخلی اعلام کند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد: «ابن انفجار یک انفجار داخلی بوده است.» اما شلیک ۱۳ موشک در مدت زمان کوتاه به کرکوک و بغداد، این دولت را مجبور ساخت تا اقدامی برای جلوگیری ازشلیک موشکهای ایران انجام دهد.

اولین عملیات نظامی از سوی ایران:
عملیات کلاسیک نیروهای ایران، ۲۴ روز پس از آغاز رسمی جنگ و با هدف آزادسازی مناطق اشغالی در منطقه غرب رودخانه کرخه انجام شد. نیروهای عمل کننده در این عملیات قبل از ظهر روز عملیات، به دلیل ناکامی در رسیدن به اهداف مورد نظر مجبور به بازگشت شدند.

اولین عملیات موفق از سوی ایران:
اولین عملیات پیروزمندانه نیروهای نظامی ایران در تاریخ ۵ مهرماه ۱۳۶۰ با هدف شکستن حصر آبادان در شرق رودخانه کارون انجام شد و پس از ۴۸ ساعت به تمامی اهداف خود رسید. این عملیات سرآغازی بر عملیات های موفق نیروهای اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس بود.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 1 / 7 / 1392


:: گمنامی
:: بندگی
:: ما سینه...
:: تردید کن
:: 000
:: خدایا
:: بی او
:: آقا نیا
:: بوسه بر بی سر
:: رمضان
:: تا آخر ایستاده ایم
:: جانباز
:: چچ
:: و پا برهنه رفت ...
:: مادراتون چشم انتظارند...
:: پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد...
:: پس از سالها با شنیدن خبر شناسایی پیکر بهروز آرام شدم....
:: مرگ تدریجی ست
:: ازتومیگفتند...
:: اندازه هزار سال
:: دختر شهید
:: آرامش خانه
:: 555555
:: 44444444
:: 3333333
:: 222222222
:: 11111111
:: .......
:: ای دشمن
:: و پا برهنه رفت ...
:: کلیپ شهیدان
:: شهید رضا کردیزاده
:: شهدا میگویند...
:: نظر دهید
:: گفتگو با خدا
:: باسلام...
:: خواهرم
:: من حجابمو دوست دارم
:: بسم اله ...
:: خواهرم
:: چادر
:: مادر...
:: مراقب باشید...
:: سخنی زیبا
:: هشت بهشت
:: شهدا هم به یادت تشنه ماندند یا حسین(ع)
:: کربلا

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد





سلام. با تشکر از ورود شما به این وبلاگ منتظر نظرات زیبای شما هستیم .
rasool.n635@gmail.com




:: خرداد 1394;
:: فروردين 1394;
:: مرداد 1393;
:: تير 1393;
:: خرداد 1393;
:: مهر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;

آبر برچسب ها

جملات زیبا , 12 , 11 , 10 , 9 , 8 , 5 , 6 , 4 , 3 , 2 , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by shohadazavareh